نه مبلغی بابت هذیان می دهم
نه توی بازار تب سنج ها
سیر وسفر می کنم.
گاهی وقت ها
نامربوط ها هم
فامیل از آب در می آیند.
دفتر عصبی قلبت
و مسکّن هایی
از ویتامین عشق
و خودخواهی تو
که خرخره ی رنگین کمان را
آدامس می کند
تا آسمان خراش ترشد.
سعی نکن توجیهم کنی
دیدبان خوبی نیستی
تا قرنیه هایت
حساب شده مهندسی کنند
و آنچه من ذره بین می کنم
پشت ویترین چشمان تو
بچه ای گم شده بماند
که باز هم
بدل کاری هایت حرف ندارد
و باز هم
عشق را واکسیناسیون قلبت نمی کنم.